دانشجویان کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامی شبستر

دانشجویان کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامی شبستر

دانشجویان کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامی شبستر

دانشجویان کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامی شبستر

نگاهی به گذشته (۱۳۸۷)۱۷

 ارسال شده در چهارشنبه، ۱۳ آذر ۱۳۸٧ - ساعت ٤:٢٥ ‎ب.ظ

 

شگفتا 

 

سلام علیکم

دوستان عزیز و محترم ( همون جیگرهای دانشگاه)

شاید تعجب کنید چو من خودم شگفت زده شده ام.دو روز می باشد که آمار بازدید از وبلاگ بیش از ۴٠ نفر می باشد که واقعا اینجانب قرقیز خان بسیار شگفت زده شده بوده اممژه

آقا واقعا حال کردم .

چند تا پیام و نظر خصوصی برام فرستادن که می خوام اینجا بزارم چون من اینجا واسه همه می نویسم حرف خصوص نداریم خنده ولی خوب یکی از ژنرال های حراست هم نظر دادن که اسمشون رو نمی نویسم و فقط می نویسم حراست .میدونین که بعضی از حراست های دانشگاه مقام نیمه خدائی دارن.

حراست:

بنده از اینکه دروبلاگ خودتان از واقعیات نوشته اید متشکرم و جنابعالی را نمی شناسم و از اهداف اینجانب پیشگیری از بدحجابی بوده و خواهد بود و لازم است شخصیت افراد حفظ گردد .(بماند که ایمیلشون رو هم نوشته بودن) ( تو این وبلاگ شخصیت افرادی حفظ میشه که شخصیت دانشجو رو حفظ می کنند.

مثال: شخصیت افرادی مثل طوفان حفظ نشه بهتره

مثال:ارادت کامل به مهندس حجتی مسئول آزمایشگاه آخر شخصیت و آخر سواد

)

؟:

سلام.آى گل گفتی قرقیز جون.این راجبی ما خوذشو از بس مظلوم نشون میده(اما همه نمیدونن بو بیر نه اجوبدی بیر سامان التی سوده که لنگه نداره) واقعا آدم عقدهایه... خیلی کثافته...نمیدونین سر من بدبخت چیها آورده...کمبود داره شدیدا....الله عذابین شدید السین..... (بدون شرح)

آشنا:

خجالت نمی کشی سوسک  رنگ پریده خودت چی هستی تو که از راجبی ام بی لیاقت تر هستی بهتر تو ام یه اتاق عمل بری و...... (کاش در استفاده از کلمه سوسک هیچ منظوری نداشته باشی چون من هم بی هیچ منظوری میگم پارس نکن سگ وحشی-البته سوسک ایهام داشت . توهین بکن فقط به خودم با آغوش گرم توهین شما را می پذیرم در مورد عمل ، حتما روش فکر می کنم اگه ترم بعد خواستم با راجبی درس بردارم باید برم اتاق عمل)

یه دوست :

سلام مهندس، خیلی اتفاقی وارد سایتتون شده بودم (دنبال سایت یکی از دانشجویان شبستر بودم) متنت رو خوندم . خوشمان آمد، واقعاً در شبستر مسئولین حراست با دانشجویان این رفتارو دارند!!! واقعاً که....  (متاسفانه رویم سیاه است)

 

یه دوست :

می دونستی می تونی یه داستان نویس ماهر باشی؟
یه مقدار ریزبینانه به همه چی نگاه می کنی و این خیلی خوبه. می تونی این چند سالی که در شبستر تشریف داری. خاطرات شبستر و دانشگاه و حراست و .... را در یه کتاب جمع آوری کنی البته  یه مقدار پخته تر .    فکر کن بهش. (فکر کنم این دوست همون دوست قبلی هست.دوست عزیز به خدا داستان نیست واقعیت هست.به روی چشم من روی این کتاب کار می کنم)

(جای خالی):

از دانشجوهای دانشکده جامع علمی کاربردی مرند هستم در مورد اساتید زیاد چیزی نمی دونم ولی با قسمتی که درباره چلنگر نوشتی خفن موافقم چون 4 ترم استاد خود من بوده واقعا افتخار می کنم که بگم ایشون استاد من بوده .(بدون شرح)

وقت نشد مطلب بنویسم آخه تو کافی نت می نویسم ٢ ٣ نفر اینجا مشکوک میزنه.

قرقیز خان

,

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد